کد خبر: 4221679
تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۸:۳۳
در گفت‌وگو با ایکنا پاسخ داده شد

دعای عرفه از ما چه می‌خواهد  

حجت‌الاسلام والمسلمین کیانی با بیان اینکه همان‌طور که از لفظ روز عرفه پیداست، این روز در راستای معرفت حجاج و عموم مردم است، گفت: دعای عرفه امام حسین(ع) از افتخارات بزرگ شیعه است.

دعای عرفهحجت‌الاسلام والمسلمین منصور کیانی، پژوهشگر و استاد حوزه در گفت‌وگو با ایکنا از خوزستان با بیان اینکه همان‌طور که از لفظ روز عرفه پیداست، این روز در راستای معرفت حجاج مخصوصاً و معرفت و شناخت عموم مردم است، گفت: عرفه روز بسیار بزرگی است، به‌طوری که برخی آن را جزو اعیاد و روزهای بسیار مهم مذهبی میدانند. قضیه عرفه و به‌ویژه دعای عرفه امام حسین(ع) در همان قالب شناخت و معرفت باری‌تعالی و سپس هستی و خود انسان است؛ یعنی وقتی دعای امام را نگاه میکنید از ابتدای آن، درباره آغاز پیدایش شیء غیرمذکور شروع میکند و ادامه میدهد تا به شناخت خدای تعالی میرسد که نهایت معرفت را به انسان نشان میدهد.

وی با بیان اینکه دعای امام حسین(ع) یکی از افتخارات بزرگ شیعه است، افزود: در دعای عرفه، همان‌طور که اوایل آن را میبینید عرضه میدارد: «ابْتَدَأْتَنِى بِنِعْمَتِکَ قَبْلَ أَنْ أَکُونَ شَیْئاً مَذْکُوراً» خدایا قبل از اینکه هستیام پیدا بشود و هویت مشخصی برایم پیدا شود، تو به من کمک میکنی: «وَخَلَقْتَنِى مِنَ التُّرابِ، ثُمَّ أَسْکَنْتَنِى الْأَصْلابَ آمِناً لِرَیْبِ الْمَنُونِ، وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنِینَ» آرام آرام از خاک مرا آفریدی، سپس از نطفه، بعد علقه و ... . در اینجا امام حسین(ع) هویت‌یابی شیء به نام انسان را کم کم آغاز می‌کند.

این استاد حوزه گفت: پیش از اینکه توضیحی در مورد دعای شریف عرفه داشته باشیم، باید ببینیم آیا رسیدن به شناخت برای بشر میسر است؟ این سؤال امروز یک بحث چالشی و پردامنه‌ای به نام معرفت‌شناسی را به‌وجود آورده که تضارب آرا در آن بسیار است. قبلا بحث فیلسوفان روی شناخت هستی بود، الان و در صد سال اخیر، روی این بحث است که آیا این شناخت ممکن است یا نه؟ اگر میتوانیم هستی را بشناسیم آیا میتوانیم مبدأ هستی را نیز بشناسیم؟ فلسفه غرب از مدار هستی‌شناسی به شناخت‌شناسی آمده است. آیا بشر توان شناخت هستی را دارد یا نه؟ این بحث فوق‌العاده جذاب و مهم است.

کیانی افزود: همان‌طور که می‌دانید شناخت مراتبی دارد؛ هم علم اجمالی را شناخت می‌گویند هم علم تفصیلی را تا جایی که به علم مطلق میرسد یعنی یقین. در میان فیلسوفان غربی ابتدا این سؤال جدی پیش آمد که آیا در ماورای ذهن ما حقیقتی وجود دارد؟ این دسته شناخت را منکر شدند. بعدها گروه دیگری آمدند و گفتند ماورای ذهن و تصورات ما، حقیقتی وجود دارد، اما قادر به شناخت آن نیستیم اینها شکاکان بودند. گروه دیگری قائل بودند که در هستی اشیای خارجی وجود دارد، اما بشر قادر به شناخت کُنه آنها نیست. این گروه معتقدند که ما پدیدارشناسی میکنیم. بین پدیده و پدیدار، فاصله است. پدیده این است که ماهیت پدیده‌ها مثل گل و درخت و سنگ و کرات و... را بشناسیم که شناخت اصل آنها برای ما میسر نیست و ما تنها اثرات و عوارض پدیده‌ها و نسبت آنها با یکدیگر را میتوانیم درک کنیم. انسان قادر به شناخت پدیده نیست. این نگاه کانت است که انسان قادر به شناخت هستی و کائنات نیست، بلکه پدیدارشناسی میکند یعنی صرفاً خاصیت و عوارض و منافع آن را میشناسد.

شناخت؛ معیار تفاوت میان اسلام و مکتبهای مادی

این استاد حوزه ادامه داد: قرآن کریم، عکس این را میگوید. در نگاه قرآن، خلقت انسان برای شناخت بوده است آن هم نه شناخت اشیا به تنهایی، بلکه شناخت خدا، مبدأ و منتهای هستی. این فرق بسیار بارز اسلام و مکتبهای مادی است. پس شناخت، معیار تفاوت بین اسلام و مکتبهای مادی است. قرآن مجید همان‌طور که شهید مطهری فرمود دعوت به شناخت کرده است: «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا»(بقره، 31) یعنی آدم، حقایق هستی را فراگرفت. اصلا انسان را برگزیدیم چون شناخت دارد. بعد فرمود: «ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ» پس آدم چنین است که فوق فرشتگان شناخت دارد و امتیاز انسان بر جمیع خلایق، در شناخت است.

کیانی گفت: بعضی آمدند و تشکیک کردند که گرچه شناخت از لحاظ منطقی محال نیست، اما ابزار آن را نداریم. قرآن کریم پاسخ میدهد که تمام ابزار شناخت را برای انسان فراهم کردیم. شناخت چند مرحله دارد؛ اولین مرحله آن، شناخت از روی حواس است. برخی میگویند ما فقط امکان شناخت محسوسات را داریم؛ اینها را حسیون میگویند. گروهی دیگر هم هستند که میگویند غیر از حس، عقل هم به ما شناخت میدهد. اینها عقلیون هستند. الهیون هم گروهی هستند که معتقدند غیر از حس و عقل، وحی را هم داریم که به قول مولانا «عقلِ عقل» است. 

این پژوهشگر حوزه اظهار کرد: یکی از اشتباهاتی که برخی از افراد دانشمند میکنند این است که میگویند خدای متعال وحی را درباره زنبور هم گفته است، پس این وحی همان غریزه است. این وحی که خداوند به جانداران میکند غریزه است که مادون عقل است، اما وحی که خدای تعالی برای شناخت به انسان داده از عقل بالاتر است، اما متضاد عقل نیست؛ یعنی عقل بعد از تلاش و تکاپوی فراوان به آن میرسد. در میان الهیون گروهی هستند که میگویند ما راههایی داریم که از حس و عقل قویتر است و آن راه دل است. اینها را عرفا میگویند. پس راه شناخت چند جانبه شد و هر چه انسان قویتر میشود، شناخت او هم بیشتر و قوی‌تر می‌شود. 

کیانی بیان کرد: پس انسان هم قادر به شناخت مبدأ هستی است. حال ابزار شناخت چیست؟ کلماتی مثل «افلا یتدبرون»، «یتفکرون»، «یعقلون»، «یبصرون» و... که در قرآن کریم ذکر شده است، تمام اینها راههای شناخت است. اتفاقاً خداوند توبیخ هم میکند و میفرماید ما به شما ابزار شناخت دادیم چرا به دنبال شناخت نمیروید؟ لغات شناختی از پرکاربردترین لغات در قرآن کریم است. اگر راه شناخت بسته بود که خداوند انسان را این‌گونه توبیخ نمیکرد. پس ابزار شناخت هم داریم.

وی افزود: اما دعای عرفه از ما چه میخواهد؟ دعای عرفه از ابتدا میگوید نهایت درجه دوری هستی از خداوند، ماده است. ضعیف‌ترین مرتبه ماده، چیزی است که تازه از عدم خارج شده و در ابتدای راه وجود است. این را حضرت اباعبدالله(ع) در این دعای بسیار پرغنیمت خود میفرماید: «ابْتَدَأْتَنِى بِنِعْمَتِکَ قَبْلَ أَنْ أَکُونَ شَیْئاً مَذْکُوراً» هنوز شیء مذکوری نیستم که تو نعمت‌هایت را بر من آغاز کردی، هستم اما هیچ کس، اسمی بر من ننهاده، چون هنوز ماهیت من بسته نشده است. بعد از آن خارج میشوم، میشوم خاک، یک درجه بالاتر میآیم، نطفه میشوم، نطفه را در آبا و اجداد من قرار دادی و پیوسته این ماده اولیه را پیش آوردی: «حَتَّىٰ إِذَا اکْتَمَلَتْ فِطْرَتِى» تا جایی که سرشت و طبیعت من کامل شد و «وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتِى» و تمام اعضا و جوارحم به اعتدال رسید، سپس «أَوْجَبْتَ عَلَىَّ حُجَّتَکَ بِأَنْ أَلْهَمْتَنِى مَعْرِفَتَکَ، وَرَوَّعْتَنِى بِعَجائِبِ حِکْمَتِکَ» اینجا بود که معرفت خود را به من الهام فرمودی. وقتی از آغاز هستی اندک اندک طفل کامل شدم و انسان بالقوه را به انسان بالفعل تبدیل فرمودی به من معرفتت را الهام کردی و با حکمتت مدهوشم کردی. 

این استاد حوزه گفت: حکمت در قرآن یعنی حقایقی که مطابقت با واقع دارد(اینها همه برای این است که اسلام، انسان را محدود ندانسته و از بند جهالت و ماده خارج میکند تا جایی که قادر به شناخت حکمت اشیاء میشود) خود حضرت اباعبدالله(ع) شروع میکنند اعضا و جوارحش را میشمارد که چشم و گوش من را این‌طور خلق کردی، عقل و قلب و... را این‌طور آفریدی بعد هم میرسد به این نقطه که همه این چیزها بسیار کوچکند. علم بسیار زیاد است، اما در مقابل شناخت حقیقت خدا، چیزی نیست. 

وی با بیان اینکه قرآن کریم به فرموده خود برای هدایت متقیان و مؤمنان به غیب است، تصریح کرد: هستی از دو عالم تشکیل شده، عالم شهادت و غیب. شما علاوه بر اینکه باید به عالم ماده و محسوسات ایمان داشته باشید، باید به عالم غیب هم ایمان داشته باشید. به گفته شهید مطهری طبق این آیات، شما قادر به شناخت عالم غیب هم هستید. آیا این شناخت تعبدی است یا از روی تحقیق و شناخت؟ می‌گوید حقیقتاً عالم غیب را میشود شناخت. بهشت و جهنم و نکیر و منکر را می‌‎توان از روی علم و تحقیق شناخت و قبول کرد، نه تعبد. تعبد کافی نیست.

کیانی ادامه داد: این ایمان به غیب دارای درجاتی است. ما باید به بالاترین درجه ایمان برسیم که عالم یقین است که صد در صد انسان به ایمان همه جانبه میرسد این نهایت درجه شناخت است که برای همه افراد یکسان نیست. قرآن کریم فرمود: «وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ» (انعام، 75) ملکوت آسمان و زمین را به حضرت ابراهیم نشان دادیم تا از صاحبان یقین شود. قرآن کریم فرمود: اگر شما یقین داشتید علم‌تان این قدر قوی می‌شود که گویا جحیم را می‌بینید، از این فراتر به گفته علامه طباطبایی ممکن است شناخت انسان به جایی برسد که عالم غیب را هم مشاهده کند. این نهایت یقین است، همان درجه‌ای که نفس انسان مطمئن میشود: «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» (فجر، 27) که شأن نزول آن را حضرت اباعبدالله(ع) دانسته‌اند.

همه آیتهای الهی محتاج به خدا هستند

این پژوهشگر حوزه گفت: حضرت اباعبدالله(ع) در دعای عرفه عرضه می‌دارد: «اَيَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَيْسَ لَكَ حَتّى يَكُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَكَ» این همان یقین است. آیا ظهور زمین و آسمان و درخت و دریا را ببینم و تو را نبینم؟ آنها ظاهر باشند، اما تو ظاهر نباشی؟ این آثاری که در هستی قرار دادی، خودشان فقیرند، خداوند قیوم اینهاست. قیومیت خداوند است که کوههای بلند را نگه میدارد. همه آیتهای الهی محتاج به خدا هستند. آیا این محتاج، ظاهر باشد و خدا مخفی؟ آیا اینها که محتاج هستند، مُظهر تو باشند؟ «متی غبت» کی غایب بودی که اینها نشانه تو شوند. این‌ها نشانههای یقین عالی است که در حضرت اباعبدالله(ع) متجلی شده است. کی غایب بودی که دنبال نشانه باشم؟ اینها همه در مقابل هستی تو، محو و ضعیف و نابود هستند. این بی‌ادبی است که از هستی آنها به تو ایمان بیاورم. «عَمِيَت عَينٌ لا تَراكَ عَلَيها رَقيبا» کورباد چشمی که تو را نمیبیند.

کیانی گفت: نهایت آمال بشریت این است که حقایق جهان را با معرفت بشناسد. آن هم با معرفت یقینی که عالیتر از آن نیست. بعد حضرت اباعبدالله(ع) فرمود: «وخَسِرَت صَفقَةُ عَبدٍ لَم تَجعَل لَهُ مِن حُبِّكَ نَصيبا» معامله‌گری که از محبت خدا بی‌نصیب بماند، خاسر است. شناخت خدای تعالی به حب خدا هم میانجامد. هر چه معرفت انسان به خدا بیشتر شود، محبت او هم بیشتر میشود. اگر تمام لذتهای را داشته باشید، اما محبت خدا را نه، حقیقتاً خاسر هستید. اصلا زندگی بدون حب خدا معنایی دارد؟ از حاصل عمر، هفتاد، هشتاد ساله انسان، اگر معرفت نباشد، چه سودی دارد؟ «وَ مَا الَّذِي فَقَدَ مَنْ وَجَدَك» انسان هر چه ضررها کند، شمشیرها بر پیکرش فرود بیاید برای کسی که تو را یافته، ضرری ندارد: «لَقَد خابَ مَن رَضِيَ دونَكَ بَدَلاً» امام درون گودال قتلگاه وقتی شمشیر و نیزه‌ها بر پیکرش فرود آمد، عرضه کرد: «الهی رضا بقضائک» این بهترین حالتی است که برای من رخ داده. کاملا راضی هستم. چون به وجدان «تو» را یافتم. من دیگر از زندگی چه میخواستم؟ اینکه به اعلی درجه محبت تو برسم. پس رسیدم. این شمشیرها نمیتوانند چیزی از من بگیرند. من وصل شدهام. این منتهای معرفت است. زندگی انسانی که معرفت و محبت خدا را نداشته باشد، هیچ سودی ندارد ولو اینکه تمام نعمتهای دنیا را هم داشته باشد.

انتهای پیام
captcha